Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری دانشجو»
2024-04-30@13:28:06 GMT

از کامران تا سید مرتضی

تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۵۷۲۷۳۰

از کامران تا سید مرتضی

نمی‌دانم اگر شهید آوینی در قید حیات می‌بود، در نقد کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» دگر بار همان جملات بالا را تکرار می‌کرد یا خیر؟ شاید هم با توجه به ناکارآمدی نظریه‌های توسعه اقتصادی لیبرال و نئو لیبرال در این روز‌ها و بحران اقتصادی که کشور را فرا گرفته است، جملاتی به مراتب تند‌تر را بر زبان می‌آورد...

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- سید محمد امین علوی؛ این مختصر در وهله اول تلاش دارد تا نظر شهید آوینی را در باب علم و علوم تجربی و کارکرد آن برای غرب را بیان دارد و در مرحله آخر به بررسی نظرات دکتر صادق زیباکلام در کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» با توجه به نظرات به شهید آوینی بپردازد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بدیهی است که این نوشتار به تنهایی نمی‌تواند از عهده بیان نظرات شهید آوینی برآید، چرا که تبیین نظرات دکتر صادق زیباکلام و سید مرتضی آوینی، نیازمند ساعت‌ها مطالعه، پژوهش و بررسی است.


پرسش اولی که این وجیزه قصد پرسش به آن را دارد این است که آیا علمی که در کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» به آن اشاره شده است با علمی که آوینی از آن سخن می‌گوید، یکی است؟ اگر نیست تفاوت آن‌ها در چیست؟ و پرسش دومی که راجع به آن سخن گفته خواهد شد این است که آیا انقلاب اسلامی و تمدن غرب با یکدیگر تقابل دارند یا قابل جمع با یکدیگر هستند؟ اگر تقابل دارند چرا چنین است؟


از پرسش اول شروع کنیم، بدین منظور شما را به این بخش از کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» شهید آوینی جلب می‌کنم:


«آیا مظاهر این تمدن کنونی بشر که به نام تمدن غربی معروف است، کاملاً منطبق بر اسلام است؟ اگر این چنین باشد، البته دیگر جایی برای تردید باقی نمی‌ماند، اما شما را به خدا برای رسیدن به همین نظریه نباید در متون معارف اسلامی و مخصوصاً قرآن تحقیق کرد؟ البته مقصود این نیست که در قرآن برگردیم و درست یا غلط آیاتی را در تایید علم و هنر و صنعت و تشویق انسان به عمران و آبادی و استفاده از مواهب مادی و تسخیر طبیعت پیدا کنیم و این‌ها را دالِ بر اعتقادات خودمان بگیریم، این کار از بی اعتنایی به نظریات اسلام بسیار بدتر و ظالمانه‌تر است.

لفظ علم در جهان امروز قرن‌هاست که به معنای اصطلاحی خاصی استعمال می‌شود که مترادف با معنای علم در قرآن و روایات نیست. چگونه می‌توان علم را در قرآن به معنای علوم تجربی گرفت و ادعا کرد که اسلام علوم امروز را کاملاً تایید کرده است؟»


بنابراین با توجه به سخنان آوینی در کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» در می‌یابیم که وی معتقد است علم در قرآن با علوم تجربی به معنای مصطلح متفاوت است. اما در مقابل پرسشی که مطرح می‌شود این است که علم در سخنان دکتر صادق زیباکلام یعنی چه؟ آیا این دو متفکر با یکدیگر در مورد علم اتفاق نظر دارند؟ اگر نه، منظور هرکدام چیست و چرا این اختلاف نظر وجود دارد؟


با هم بررسی کنیم که منظور از علم در سخنان دکتر صادق زیباکلام چیست. به سخنان ایشان در فصل «خاموش شدن چراغ علم» توجه کنیم:


«به هر حال و به هر کیفیت فضای خرد ستیز بغداد به تدریج از قرن یازدهم میلادی با همه تبعات و آثار زیانبار آن در ایران نیز ظاهر گردید. مهمترین این تبعات ضدیت با فلسفه و خاموش شدن چراغ علم بود. گذشت زمان و تحولات سیاسی و اجتماعی بعدی به نظر نمی‌رسد کمک چندانی به از میان برداشتن این روند کرده باشد. زیرا به مرور زمان خردگرایی در میان مسلمین بیشتر به تحلیل و زوار می‌رفت تا جایی که در قرون بعدی کمتر فعالیت علمی در میان مسلمین (از جمله ایرانیان وجود داشت) و اساساً علوم طبیعی و شاخه‌های دیگر علوم حتی در اواسط قرن نوزدهم برای مسلمین بیگانه و ناآشنا بود.

روی برتافتن از علوم و دانش به علاوه ناآگاهی از تمدن‌ها و بی اطلاعی از اجتماعات و اقوام و ملل دیگر دست به دست یکدیگر داده و نه تنها یکی از پایه‌های جدی عقب‌ماندگی ایرانیان را به وجود آوردند بلکه در مواجهه با اروپاییان که در قرون جدید پیش آمد باعث گردید تا ایرانیان بهای سنگینی برای جهل و بی خبری خود را بپردازند»


با توجه به این بخش و به طور کلی از سخنان دیگر ایشان می‌توان اینطور نتیجه گرفت که منظور از علم، علوم تجربی است. همانطور که گذشت مشاهده کردیم که علم در کلام آوینی تنها علوم تجربی نیست. شما را به خدا (!) این گونه تصور نکنید که شهید آوینی با علوم تجربی مخالف است. وی بحث می‌کند که آیا علوم‌تجربی که به تعبیر دکتر زیباکلام «عاریتی» است، منطبق با قرآن و اسلام است یا خیر؟


به بخشی دیگر از سخنان دکتر صادق زیباکلام توجه کنیم:
«تحولاتی همچون رنسانس، انقلاب علمی و نیاز فزاینده و دستیابی به راه‌ها و مسیر‌های دریایی تازه و درنوردیدن اقیانوس‌ها که نهایتاً منجر به کشف دنیای جدید گردید جملگی باعث پیدایش انقلاب تجاری و مرکانتالیزم در اروپا و بالاخص در غرب آن شدند؛ تحولاتی که از دل آنان انقلاب صنعتی، سرمایه داری و نهایتاً غربی که ما امروز می‌شناسیم تولد یافت. این تحولات اگر چه تاریخی بودند و بدون درک آنان نمی‌توان غرب را شناخت، اما آنچه به کار ما بیشتر مربوط می‌شود نحوه ارتباط غرب با شرق است.»


در این بخش از سخنان ایشان که در فصل ششم کتاب، شرق و غرب: تماس و تقابل، قرار دارد ایشان به صراحت بیان می‌دارند که رنسانس عامل تحول و پیشرفت غرب است. مگر این رنسانس چه ویژگی‌هایی دارد که تحول و پیشرفت غرب را مدیون آن هستند؟


همان‌طور که می‌دانیم قرون چهاردهم و پانزدهم را آغاز رنسانس می‌دانند. البته تا سه یا چهار قرن بعد یعنی پیش از انقلاب صنعتی، ظاهر زندگی در غرب همچنان قرون وسطایی است، اما نکته‌ای که وجود دارد این است که اندیشه‌ها دیگر رنگ و بویی از قرون وسطا و حاکمیت کلیسا ندارد و این بدین معناست که انسان پس از رنسانس در غرب، دیگر دین را حاکم بر شئونات زندگی خود نمی‌داند و حتی از اینکه دین را به مدت هزار سال، حاکم بر شئونات زندگی خود می‌دانسته، احساس شرم می‌کند.

بنابراین انسان مدرن امروزی دین را تنها محدود به امور شخصی دانسته و آن را یک امر فردی می‌داند و بیان می‌دارد که آنچه بر شئونات زندگی حکم می‌راند نه دین، که «من» هستم که آوینی از آن به اومانیسم یاد می‌کند؛ بنابراین بگذارید به طور مختصر بار دیگر بیان کنیم که مسئله چیست؟


دکتر صادق زیباکلام می‌گوید که دین را باید از شئونات حاکم بر زندگی انسان خارج کرده و آن را محدود به امور شخصی و فردی نمود و سید مرتضی آوینی بیان می‌دارد که دین باید حاکم بر شئونات زندگی انسان باشد.


سخن در مورد کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» دکتر صادق زیبا کلام، بسیار است که به خاطر عدم تخصص و محدودیت زمانی آن را به متخصصان تاریخ و دیگر علوم انسانی واگذار می‌کنیم. مسئله اصلی که ذهن نگارنده را به هنگام نگارش این مقال مشغول دارد، تنها همین تقابل اومانیسم و دین است و ما را اعتقاد بر این است که با حل این موضوع بسیاری از مشکلات دیگر رفع خواهد شد.


سید مرتضی آوینی در کتاب «رستاخیز جان» خود بیان می‌دارد:
«اگر نگوییم که دنیای جدید در تضاد با دین و دین¬داری تطور و تکامل یافته است، این‌قدر هست که اتخاذ این غایت، یعنی تصرف در طبیعت و قصد تمتع هرچه بیشتر، مستلزم انصراف و روی‌گرداندن از غایات دینی است و این واقعیتی است که خواه ناخواه در ملازمه با دنیای جدید قرار دارد. ممکن است که ما امروز به دشواری بسیار بتوانیم این دو را با یکدیگر جمع کنیم. در عالم نظر، دین‌داری با تصرف محدود در طبیعت به قصد برخورداری از نعمات آن منافات ندارد و هرچه در عالم نظر درست باشد لاجرم در عالم عمل نیز به واقعیت خواهد پیوست. اما آنچه در غرب روی داده است این نیست.»


آوینی در این بخش به افرادی که اومانیسم را به انسان گرایی یا انسان دوستی معنا می‌کنند و یا حتی اومانیسم را با دین‌داری قابل جمع می‌دانند، انتقادات شدیدی وارد می‌دارد و بیان می‌کند که انسان مدرنِ پس از رنسانس، در تقابل میان عقل جزوی و دل، جسم و روح، ماده و معنا، کم وکیف، زمین و آسمان، و خود و خدا، جانب عقل جزوی، ماده، کمیت، زمین و خود را گرفته است.


دکتر صادق زیباکلام در کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» بیان می‌دارند که بدون درک درست از رنسانس که سبب پیدایش انقلاب تجاری و مرکانتالیزم، انقلاب صنعتی و سرمایه‌داری است، نمی‌توان درک درستی از غرب داشت. باید گفت که ما هم با این سخن موافقیم، اما در عین حال، نظر ما این است که بدون درک درستی از اومانیسم و اصالت نفس نمی‌توان درک درستی از غرب مدرن امروزی داشت، چرا که انقلاب تجاری و مرکانتالیزم، انقلاب صنعتی و سرمایه داری و غیره، جملگی زاییده اومانیسم هستند.


در مقدمه کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» و به هنگام طرح مسئله بیان گردیده که استعمار معلول است و باید عرض کنیم که ما نیز با این سخن نیز موافقیم و این نکته را هم می‌پذیریم که یکی از علل شکست‌ها مربوط به خود ما است، چرا که آوینی، خود نیز بیان می¬دارد که نقطه قوت دشمن در ضعف ماست. اما باید بگوییم که به نظر ما علت اصلی استعمار را باید در اومانیسم جستجو نمود. به عبارتی استعمار، معلول اومانیسم است. آن نکته‌ای که دکتر صادق زیباکلام یا درک نمی‌نمایند و یا نمی‌خواهند درک کنند.

همین اومانیسم است. آوینی در کتاب «رستاخیز جان» می‌گوید: «غرب یک واقعیت است، واقعیتی که وجود دارد. چه موجود کلی را حقیقی بدانیم و یا اعتباری، چه میان اعتبارات به حقایق نسبتی ثابت قائل باشیم و یا خیر... ماورای همه این مباحث نظری، غرب وجود دارد و واقعیت یافته است و هیچ تمدن دیگری در سراسر جهان وجود ندارد. همه تمدن¬های پیشین به نحوی و در مرتبه‌ای مستهلک و مستحیل در این واقعیت شده‌اند.

غرب وجود دارد و علی‌رغم همه اختلافاتی که میان آمریکا و اروپا وجود دارد، از موجودیت و کلیت واحدی برخوردار است... غرب وجود و واقعیت دارد و دارای صفاتی ذاتی و عرضی نیز هست. تجاوزگری از صفات ذاتی این موجود واقعی است، چرا که بقای خود را در نفی دیگران می‌بیند..... تمدن غرب با نگاهی سوداِنگارانه و ریاضی به عالم نظر می-کند و همین تحلیل ریاضی و هندسی عالم است که قدرت تصرف در آن را به او بخشیده است.»


بنابراین، بحث اصلی اومانیسم است و این خود مولود انقلاب صنعتی و سرمایه داری و... است که در کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» به آن‌ها اشاره شده است. شهید آوینی در کتاب «آغازی بر یک پایان» در انتقاد به مقاله¬ای با مضمون و محتوایی مشابه کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» مطلبی را بیان می‌کند که به جرئت هیچ مطلبی همچون این گفتار ایشان، نگارنده را به وجد نیاورد:

«پند‌های نویسنده مقاله ظاهراً به قصد خیرخواهی و برای قطع نفوذ و سلطه آمریکا انجام می‌گیرد، اما در نهایت، همه استدلال‌ها منجر به آن می‌شود که راه مبارزه با آمریکا در رها کردن خط امام (ره) و روی آوردن به توسعه اقتصادی به مفهوم مصطلح جهانی است و این چنین، می‌خواهند ما را دیگر باره به درون همان گرداب لغزنده شیطان، یعنی سیستم واحد جهانی که همان نظام بسط یافته سلطه آمریکا بر جهان است، برانند.»


نمی‌دانم اگر شهید آوینی در قید حیات می‌بود، در نقد کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» دگر بار همان جملات بالا را تکرار می‌کرد یا خیر؟ شاید هم با توجه به ناکارآمدی نظریه‌های توسعه اقتصادی لیبرال و نئو لیبرال در این روز‌ها و بحران اقتصادی که کشور را فرا گرفته است، جملاتی به مراتب تند‌تر را بر زبان می‌آورد.


در انتها لازم است دگر بار اشاره شود که نقد کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» دکتر صادق زیباکلام، تنها بهانه‌ای بود برای سیر در تفکرات شهید آوینی به عنوان متفکری که خصیصه اصلی‌اش کفر به طاغوت بود. کسی که از کامران عدول کرد و سید مرتضی شد. کسی که با درک تحولات پس از رنسانس، غرب را شناخته بود، نه اینکه بدون شناخت و تنها با توجه به مشهورات در مورد غرب نظر دهد. کسی که روشنفکر نبود که انقلابی به معنای واقعی کلمه بود. کسی که دغدغه دین داشت. باشد که این مقال مورد رضایت شهید سید مرتضی آوینی قرار گیرد.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: شهید آوینی صادق زیباکلام توسعه رنسانس تمدن غرب دکتر صادق زیباکلام ما چگونه ما شدیم سید مرتضی آوینی آوینی در کتاب انقلاب صنعتی سرمایه داری شهید آوینی علوم تجربی تمدن غرب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۵۷۲۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تعبیر جالب مسعود ده‌نمکی از فعالیت‌های شهید آوینی + فیلم

مسعود ده‌نمکی نویسنده و کارگردان در خصوص فعالیت‌های شهید آوینی گفت: آوینی شهید مین فیزیکی روی زمین نبود، او روی مین‌هایی رفته بود که صدایش دهه ۹۰ درآمد، مین‌هایی که شامل اندیشه لیبرالیستی می‌شود.

 

 

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی باشگاه خبرنگاران جوان فیلم و صوت فیلم و صوت

دیگر خبرها

  • پخش مستند «مسئله حجاب» همزمان با سالگرد شهادت شهید مطهری
  • باید مکتب آوینی را بشناسیم
  • تعبیر جالب مسعود ده‌نمکی از فعالیت‌های شهید آوینی + فیلم
  • کتاب تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه نقد می شود
  • اکران مردمی «تمساح خونی» در اکومال کرج
  • کامران قاسم‌پور کجای ماجراست؟
  • کامران تا لحظه آخر ناامید نمی شود!(عکس)
  • وضعیت چاپ و نشر علوم دریایی مطلوب است
  • «تاریخ تحلیلی پوستر انقلاب» بر اساس کتاب شهید آوینی بررسی شد
  • کامران همچنان امیدوار به المپیک (عکس)